جدول جو
جدول جو

معنی حسن شنسب - جستجوی لغت در جدول جو

حسن شنسب
(حَ سَ نِ شَ سَ)
ابن حسین بن سام، ملقب به علاءالدین. اولین فرمانروا از آل شنسب در غوره (545 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ تَ سو تَ / تِ)
زیباشناس. اهل ذوق:
از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل
کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ شَ سَ)
شیخ حسن شمسه، او راست: مسرهالعینین به شرح حزب ابی العینین و آن حزب ابراهیم الدسوقی است و شرح به سال 1267 هجری قمری پایان یافته و در اسکندریه 1288 هجری قمری چاپ شده است. (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ شُ)
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. جلگه و معتدل است. 399 تن سکنۀ شیعۀ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ نَ سَ)
در اصطلاح علم بلاغت، آوردن کلمات را بدنبال یکدیگر بطور زیبا و رسا میباشد. و مثال آن را ’و قیل یا ارض ابلعی مائک و یا سماء اقلعی...’ (قرآن 44/11) آورده اند. (کشاف اصطلاحات الفنون از اتقان)
لغت نامه دهخدا
زیبایی شناس
فرهنگ واژه مترادف متضاد